با
غم و اندوه فراوان صعود عالم جليل و خادم حقيقي جمال اقدس ابهي، جناب
هوشمند فتح اعظم را به همه دوستان عزيز تسليت عرض ميكنم، روحشان شاد باد و
يادشان گرامي، درجاتشان متعالي و مكانشان ايوان بلند ملكوت ابهي با هزاران
تحيت و ثنا و رحمت بي منتهي خداوند تبارك و تعالي.
----------------------------------------------------
ياد روز جناب هوشمند فتح اعظم، 13 اوت 2013 ميلادي برابر با 21 مرداد ماه 1392 شمسي.
جناب هوشمند فتح اعظم از شخصيت هاي نادر و محبوب عالم بهائي، در تاريخ 13 اوت 2013 ميلادي برابر با 21 مرداد ماه 1392 شمسي جهان فاني را بدرود گفتند و قلوب خانواده، دوستان و دوستداران خود را در سوگ و تأثري عميق نشاندند.
حقيقتاً زبان از بيان صفات برجسته و خُلق و خوي آسماني اين مرد بزرگوار كه تمامي روز هاي عمر خود را به خدمت عالم بشري گذراند عاجز و قاصر است
زندكي درخشان و پر ثمر او بدون شك الهام بخش نسل هاي آينده بوده و تاريخ به آن شهادت خواهد داد.
سروده اي از جناب فتح اعظم:
نيم عمر ما
به خواب گذشت ..... نيم ديگر به نان و آب گذشت
آدميزاد تا بخود جُنبيد ........ عمر خود ديد چون حباب گذشت
ناگهاني خزان عمر رسيد ............... آفتاب از لب بام گذشت
آنهمه آرزوي دور ودراز.........همچو نقشي بروي آب گذشت
راستي زيستن زبهر چه بود..... زندگاني كه در عذاب گذشت
اندرآن حيرت و پريشاني ........ بدلم ناگه اين خطاب گذشت
انت مُلكي
و مُلكي لا يَفني ........ انت نوري و نوري لا يُطفي
-----------------------------------------------------------
يَا ابْنَ
الإِنْسانِ
أَنْتَ
مُلْكِي وَمُلْكِي لا يَفْنى. كَيْفَ تَخافُ مِنْ فَنائِكَ، وَأَنْتَ نُوري
وَنُوري لا يُطْفى. كَيْفَ تَضْطَرِبُ مِنْ إِطْفائِكَ، وَأَنْتَ بَهائِي
وَبَهائِي لا يُغْشى، وَأَنْتَ قَمِيصي وَقَميصِي لا يَبْلَى. فَاسْتَرِح فِي
حُبِّكَ إِيّايَ لِكَيْ تَجِدَنِي فِي الأُفُقِ الأَعْلى.
-----------------------------------------------------------
Payam-i Badí
جناب
هوشمند فتح اعظم، شاعر، نویسنده و مترجم بسیاری از آثارامری و مترجم آثار تولستوی،
کارل چاپک و آناتول فرانس در سن 89 سالگی در گذشت.
او که در
اوایل دهۀ 1330 شمسی همکار نشریۀ یغما بود پس از مهاجرت به هندوستان به تدریس
زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه پنجاب در دهلی نو و مدیریت موسسۀ مطبوعات بهائی هندوستان پرداخت. پس از یک
دهه اقامت در آن کشور در سال 1963 در نخستین انتخابات کانونشن بین المللی بهائی به
عضویت بیت العدل اعظم انتخاب شد. در مجموع، در هشت دورۀ متوالی به عضویت این شورای جهانی برگزیده شد و تا سال 2003
مقیم مرکز جهانی بهائی در حیفا بود. در دهۀ پایانی عمر پس از مهاجرت به کانادا به دنیای نشر بازگشت
و از او چندین دفتر شعر، مجموعه مقاله و سخنرانی و ترجمه (از جمله اعتراف اثر
تولستوی) انتشار یافت.
هُوَ اللهُ
رَبَّنا
ومَلاذَنا أَزِلْ كُرُوبَنَا بِبُزُوغِ شَمْسِ وَعْدِكَ الكَرِيمِ وَخَفِّفْ
هُمُومَنا بِنُزُولِ مَلائِكَةِ نَصْرِكَ المُبِينِ وَأَنِرْ أَبْصَارَنا
بِمُشَاهَدَةِ آياتِ أَمْرِكَ العَظِيمِ. رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْراً
مِنْ لَدُنْكَ. رَبَّنا افْتَحْ عَلَى وُجُوهِنَا أَبْوابَ السَّعَادَةِ
وَالرَّخَاءِ وَأَذِقْنَا حَلاوَةَ الهَنَاءِ وَارْفَعْنَا مَقَاماً أَنْتَ
أَوْعَدْتَنا بِهِ فِي صُحُفِكَ وَكُتُبِكَ. إِلَى مَتَى يا إِلهَنا هَذَا
الظُّلْمُ وَالطُغْيانُ، إِلَى مَتَى هذا الجَوْرُ وَالعُدْوانُ. هَلْ لَنَا مِنْ
مَأْمَنٍ إلاَّ أَنْتَ، لا وَحَضْرَةِ رَحْمَانِيَّتِكَ. أَنْتَ مُجِيرُ
المُضْطَرِّينَ، أَنْتَ سَمِيعُ دُعَاءِ المَلْهُوفِينَ، أَدْرِكْنا بِفَضْلِكَ يا
رَبَّنا الأَبْهى وَلا تُخَيِّبْ آمَالَنَا يا مَقْصُودَ العَالَمِينَ وأَرْحَمَ
الرَّاحِمْينَ. بندهء آستانش شوقی .
----------------------------------------------------------------
شعر از
جناب هوشمند فتح اعظم
شعری به یاد
اعضای محفل روحانی ملی بهائیان ایران که پس از انقلاب اسلامی، اعضاء آن ربوده شده
و به شهادت رسیدند.
به یاد یاران
گمشده
مرا که گفت
که با دوری تو خو کردم
خدا گواست
تُرا هر دم آرزو کردم
بین زبان
خموشم که در سراچهء دل
چو شمع
سوختم و تَرکِ های و هو کردم
غریو بلبلت
ای گل کِشد به رسوائی
من ار که
دم نزدم حفظ آبرو کردم
چه نقش
داشت جمالش که چون به دیده نشست
دلِ چو آینه
را جلوه گاه او کردم
به باغ
رفتم اگر من ز بی وفائی نیست
هوای نُکهت
آن موی مشکبو کردم
به پا بپای
خیالش دوان دوان رفتم
به جستجوی
رُخش دیده سو به سو کردم
شمیم پیرهن
یوسف از کجا یابم
نداد فایده
هر گلبُنی که بو کردم
هُمای عرش
بقا بود و من ز نادانی
ز هجر
شِکوه چو مرغانِ هرزه گو کردم
------------------------------------------------------------------
سروده زنده
یاد هوشمند فتح اعطم...یادش همیشه گرامی باد
http://www.facebook.com/l.php?u=http%3A%2F%2Fwww.youtube.com%2Fwatch%3Fv%3Dj0iaBbi4SQw&h=2AQEAhVNO
http://soundcloud.com/behpayam/dpjllhpalnq2
Bamshad Gill
ای سرو ناز
گوشه ی صحرا چه می کنی؟
بی کس و غریب،
یکه و تنها چه می کنی؟
باغت
کجاست؟ آب روان کو؟ شکوفه کو؟
اینک کنار
صخره ی سما چه می کنی؟
بعد از نوای
بلبل و غوغای فاخته...
با نعره های
بوم بد آوا چه می کنی؟
بالیده ای
مدام به گلزار و سبزه زار...
زانو زده
به خاک، تو اینجا چه می کنی؟
در انتظار
نم نم باران نشسته ای...
باران اگر
نبارد آیا چه می کنی؟
یاران همه
روانه ی دیر فنا شدند...
ای بی وفا
تو میل بقا را چه می کنی؟
امروز ار ز
جور فلک ایمنی ولیک...
ای دوست با
تطاول فردا چه می کنی؟
گفتم از این
مقوله کتابی به سرو ناز...
آهی کشید و
گفت که با ما چه می کنی؟
ما آن بلا
کش به جفا صبر کرده ایم...
ای بی هنر
تو عیب شکیبا چه می کنی؟
از عشق
باغبان سر پا ایستاده ایم...
دلمرده را
بگو که غوغا چه می کنی؟
ترسان اگر
ز موج حوادث حذر کنی...
ای ناخدا میانه
ی دریا چه می کنی؟
عاشق نهی،
صلای محبت چه می زنی؟
مجنون نهی،
به منزل لیلا چه می کنی؟
چون پشه ای
ار ز حمله ی باد به در روی...
آهنگ آشیانه
ی عنقا چه می کنی؟
در خاک عشق
ریشه ی پنهان دوانده ایم......
ای تندباد
زحمت بیجا چه می کنی؟
ماییم و پایداری
آیین دوستی...
ای مدعی تو
نیز بگو تا چه می کنی؟
هُو الابهی
آمرزنده و مهربانا اين جانهای پاک از زندان خاک آزاد شدند و به جهان تو پرواز کردند نيکخو بودند و مفتون روی تو و تشنه جوی تو در زمان زندگانی به نفحه رحمانی زنده شدند ديده بينا يافتند گوش شنوا داشتند از هر بستگی آزاد بودند و پيوسته به عناياتت خرم و دلشاد حال به جهان راز پرواز نمودند و در جوار رحمتت بر شجره طُوبی لانه و آشيانه سازند و به نغمه و ترانه پردازند خدايا اين نفوس را گناه بيامرز و از چاه به اوج ماه برسان در گلشن الطاف راه ده و در چمن عفو و غفران پناه بخش سرور آزادگان کن و در حلقه مقرّبان درآر بازماندگان را نوازش فرما و آسايش بخش و زيور عالم آفرينش کن تا به ستايش تو پردازند و به تسبيح و تقديس تو توئی عفوّ توئی غفور توئی آمرزنده و مهربان. ع ع
No comments:
Post a Comment